1394-08-03 11:27
2204
0
22585
یادداشت به قلم حسن بیارجمندی؛

نفوذ از دریچه «درخواست میانجی گری» برای یک داد و ستد سرّی / برجام و پسابرجام در فرمول صلح جویانه ریگان- گورباچُف (5)

با توجه به ماهیت اصلی انقلاب  اسلامی در ایران  و اهمیت  غرب آسیا و نقش ایران در این منطقه بالاخص با توجه به قطعیت پژواک جهانی این انقلاب اسلامی در چارچوب نظریه دومینو[Domino theory)[1) بشدت ایالات متحده را نگران نموده بود و با فتح سفارتخانه ایالات متحده در ۴ نوامبر ۱۹۷۹ به بزرگترین تهدید عملی موجود برای ایالات متحده مبدل گردیده بود.امواج این انقلاب اسلامی از چنان قدرتی برخوردار بود که پروژه فروپاشی شوروی را از اولویت اصلی حداقل برای یک دوره 5 ساله خارج می کند.

به گزارش گلستان ما ؛ حسن بیارجمندی دانشجو دکتری دانشگاه روابط بین الملل مسکو طی یادداشتی نوشت: در بخشی از قسمت سوم این یادداشت یعنی« دیپلماسی بُرد- بُرد » و فرمول مصالحه جویانه« همزیستی مسالمت آمیز » یکی از عوامل موثر در کارشکنی کاخ سفید و سنا در عدم تصویب پیمان «سالت2» (۲۴ ژوئن ۱۹۷۹SALT II) را پیروزی انقلاب اسلامی  در 1979 میلادی معرفی نمودیم که پس از چندین سال کشمکش و انقضای مدت( 31 دسامبر سال 1985 ) و عدم تمدید این پیمان، پایان آن رسماً از سوی آمریکایی ها اعلام شد.

در توضیح این عامل بیان داشتیم که:«با توجه به ماهیت اصلی انقلاب  اسلامی در ایران  و اهمیت  غرب آسیا و نقش ایران در این منطقه بالاخص با توجه به قطعیت پژواک جهانی این انقلاب اسلامی در چارچوب نظریه دومینو[Domino theory)[1) بشدت ایالات متحده را نگران نموده بود و با فتح سفارتخانه ایالات متحده در ۴ نوامبر ۱۹۷۹ به بزرگترین تهدید عملی موجود برای ایالات متحده مبدل گردیده بود.امواج این انقلاب اسلامی از چنان قدرتی برخوردار بود که پروژه فروپاشی شوروی را از اولویت اصلی حداقل برای یک دوره 5 ساله خارج می کند.

تمام اقدامات و برنامه های نرم و سخت و ترکیبی آن برای براندازی این انقلاب اسلامی و نظام اسلامی برخواسته از آن موید این موضوع می باشد.»پایان این دوره که با شکست عمده پروژه های سخت ایالات متحده علیه جمهوری اسلامی و فقدان چشم انداز روشن از اهداف و نتایج اصلی ترین برنامه آنان(جنگ تحمیلی) همراه است با دور دوم ریاست جمهوری رانلد ویلسن ریگان مصادف است که با تغییر رویکردی آشکار در شروع اولین سال ریاست جمهوری خود خواستار از سرگیری «مذاکرات واقعی» با اتحاد جماهیر شوروی می شود! و برای اولین بار در اجلاس ژنو از 19 تا 21 نوامبر 1985 دیدار رسمی بین دو ابرقدرت صورت گرفت.

1

در این مقطع زمانی یک واقعه ای تحت« دیپلماسی میانجیگری »رخ می دهد که با توجه به مدل ریچارد میلهوس نیکسون در نفوذ به عمق بلوک شرق از دروازه جمهوری خلق چین (PRC)و دلایلی که ارائه خواهیم نمود نمی توان خارج از این وقایع مرتبط با از سرگیری روابط و مذاکرات ایالات متحده با اتحاد جماهیر شوروی تحلیل کرد.

در قسمت دوم این یادداشت یعنی «دیپلماسی پینگ پنگ» و فرمول مصالحه جویانه«یک چین، ولی نه الان» بیان داشتیم که ریچارد نیکسون(۱۹۶۹ تا ۱۹۷۴)با تکیه بر سوابق و تجارب کاری و بالاخص درک واقع گرایانه ازاعتراضات گسترده‌ جهانی و اعتراضات داخلی به جنگ در ویتنام ، به درک کاملی از میدان بازی در عرصه جهانی به بازیگری بلوک غرب و شرق رسیده بود که با راهبرد تهاجمی ایالات متحده در مقابله با گسترش کمونیسم در جهان و خاصه در زمین ویتنام شمالی در چارچوب نظریه دومینو راه به جایی نخواهد برد و ازینرو تحت راهبرد «صلح  با عزت »(peace with honor) و پایان دادن به جنگ ویتنام(Vietnam War) و راهبری مغز متفکر و مبدع اصلی استراتژی نوین و سیاست خارجی  بلند مدت آمریکا، هنری آلفرد کیسینجر از پنجره  میانجیگری و مذاکرات صلح با ویتنام شمالی ورود نمودند.

در قسمت دوم در ارتباط با اهمیت این موضوع گفتیم که: «از نظر نگارنده نقش این منفذ(Vietnam War) و مذاکرات آن برای اجرای پروژه« تماس » و «رابطه» با چین کمونیست است.» و همین« تماس » و «رابطه» بسترهای گفت گوهایی را  تحت سیاست ابهام (پنهانی و محرمانه)با مقامات چین فراهم نمود و با شگرد «دیپلماسی پینگ پنگ» (Ping-pong diplomacy)وارد فاز جدیدی شد [6] و خود  بعد از سخنرانی سالانه نیکسون در فوریه 1971 در کنگره ، زمینه سفر پنهانی هنری کیسینجر مشاور امنیت ملی [7] دولت نیکسون را به پکن در ژوییه سال ۱۹۷۱ فراهم نمود.» و توضیح دادیم که این « تماس » و «رابطه» یک موضوع یکسویه ای نبوده است و بلکه جریانی از درون جمهوری خلق چین (PRC) بصورت پنهانی و محرمانه این موضوع را دنبال می نموده است و بطور خاص بیان داشتیم که«نباید نقش زائو انلای، دیپلمات مرموز ارشد چین، و طراح «دیپلماسی پینگ پنگ» و مکاتباتبش از طریق رهبر پاکستان [را]از نظر دور داشت بالاخص آنکه او نقش اصلی و محوری در «متقاعد کردن مائو زدونگ [رهبر چین ]داشت که ایالات متحده دیگر تهدیدی علیه چین نیست!!! و ممکن است در تلاش های چین برای مقاومت در مقابل فشارهای شوروی مفید باشد!!؟».

اعلامیه رسمی مشترکی که در پایان دیدار نیکسون از چین در فوریه 1972 صادر شد، کاملا روشن است که اقدام نیکسون چگونه تحت« راهبرد شوروی هراسی » دو طرف را به یکدیگر نزدیک کرده است و تغییر بسیار مهمی را در توازن قدرت در جنگ سرد به نفع ایالات متحده در بلند مدت وجود آورد.

2

«تسخیر لانهٔ جاسوسی»سرآغاز بیداری اسلامی و تشکیل« بلوک مقاومت»

اگر تا پیش از پیروزی انقلاب اسلامی و استقرار نظام جمهوری اسلامی و نهادهای آن در چارچوب  تئوری دومینو(1950-1980) بزرگترین دغدغه بلوک غرب این بود که بواسطه« نفوذ و رخنه کمونیسم» به یک کشور در هر نقطه از جهان،محیط پیرامونی آن همانند یک دومینو تحت تاثیر قرار بگیرد؛عملا نیز با تصرف سفارتخانه ایالات متحده یا همان «تسخیرلانهٔ جاسوسی» توسط دانشجویان پیرو خط امام در1979 (November 4, 1979, to January 20, 1981) این دغدغه بصورت جدی تری در مورد انقلاب اسلامی- که کارشناسان نسبت بدان هشدار داده بودند - به واقعیت پیوست و بلوک غرب را در یکی از پیچیده ترین موقعیت ها بر سر دو «دومینو» قرار می دهد و انقلاب اسلامی در ایران را با توجه به ماهیت جهانی آن در حقیقت وارد حیات اصلی خود در عرصه جهانی(انقلاب حداکثری) می کند؛ تا حدی که با تحت تاثیر قراردادن کشورهای تحت نفوذ بلوک شرق،انقلاب اسلامی و آثار جهانی آن  به بزرگترین دغدغه بلوک غرب و شرق در چارچوب تئوری دومینو تبدیل می شود.

هر چند موضوع گروگان های آمریکا در20 ژانویه 1981 با انعقاد قرارداد الجزایر مرتفع می گردد اما آثار و تبعات احتمالی این اقدام انقلابی و گسترش آن در دیگر کشورهای اسلامی بالاخص دارای جمعیت شیعه در تحلیل ها و هشدارهای امنیتی بعض سفارتخانه های تابعه باقی می ماند.

در این میان، بازتاب انقلاب اسلامی در ایران [بر روی شیعیان] لبنان، غنی‌ترین و حساس‌ترین قسمت از تأثیرات جهانی و منطقه‌ای انقلاب ایران است که تبلور عینی آن جنبش «حزب‌الله» پرشورترین و مطمئن‌ترین حامل جهانی گفتمان انقلاب اسلامی است.[2]این جنبش هنگام تأسیس، در بیانیه‌ای با عنوان «ما که هستیم و هویت ما چیست؟» می‌نویسد:«ما فرزندان حزب‌الله هستیم که خداوند طلیعه آن را در ایران به پیروزی رساند تا دوباره هسته‌ی اولیه‌ی دولت اسلامی را در جهان برپا کند...»[3]دو سال بعد از مرتفع شدن قائله گروگان های آمریکا در واقعه «تسخیر لانه جاسوی»،جدی ترین تهدید پیش بینی شده – که به بزرگترین رسوایی امنیتی در جهان تبدیل می شود - در 18 آوریل 1983 با انفجار سفارت آمریکا در بیروت  تحقق می یابد.

در این انفجار 9 نفر از مأموران مخفی سیا از جمله رابرت آمیس کشته می شوند و سرفرماندهی ایستگاه جاسوسی سیا در لبنان متلاشی می شود و این واقعه سرآغاز یک جنگ طولانی حزب‌الله علیه حضور سیاسی، نظامی و فرهنگی غرب نه در لبنان و محدود به  وقایع 1983 تا 1985 [2] بلکه  به گواه وقایع این یک دهه اخیر ،در غرب آسیا تا سال جاری میلادی در منطقه و جهان تبدیل می شود که نگارنده از آن به سرآغاز تشکیل یک بلوک مستقل جهانی تحت عنوان«بلوک مقاومت» یاد می کند.

«واشنگتن‌پست» سالها بعد  در مقاله‌ای به قلم تیم آی‌ تو، در سال 1999 به این مسئله می‌پردازد و به ارتباط این وقایع در لبنان با حزب‌الله و الهام‌گیری آن از ایدئولوژی انقلابی ایران برای ضربه زدن به آمریکا اشاره می‌کند.[4] ضربه ای که همانند یک« دومینو» عمل می کند و با حوادثی از جمله انفجار بمب در پادگان تفنگداران دریایی آمریکا در بیروت (23 اکتبر 1983)، بمب‌گذاری در سفارت آمریکا در کویت (12 دسامبر 1983)، ربایش چند آمریکایی از جمله مأمور امنیتی و سیاسی آمریکا در لبنان (16 مارس 1984)، انفجار سفارت آمریکا در شمال شرقی بیروت (20 سپتامبر 1984)، ربودن پرواز 221 شرکت «ایر وی» کویت (3 دسامبر 1984) و ربودن پرواز 847 هواپیمای «تی. دبلیو. ای» (14 ژوئن 1985) - که علاوه بر کشته شدن آمریکایی‌ها، موجب گروگان‌گیری چند تن از آن‌ها نیز گردید[2]- تداوم یافت.یکی از این گروگان‌ها ویلیام باکلی، رئیس ایستگاه سیا در بیروت، بود که به‌عنوان کارمند دیپلماتیک انجام وظیفه می‌کرد و توسط سه جوان ربوده شد. نهادهای امنیتی آمریکایی بر این باور بودند که اگر نه همه‌ی گروگان‌ها، دست‌کم بیشتر آنان در اختیار اعضای حزب‌الله لبنان هستند[5]

در این میان آنچه از تمام این وقایع و ابعاد منطقه ای و جهانی آن در چارچوب تئوری دومینو و شکل گیری بلوک مقاومت،عمدتا و عامدا در تمام این سالها برجسته شده است و آن را تنها دلیل مستمسک برای تماس و ارتباط با ایران معرفی می نمایند این است که:«تلاش‌های نیروهای سیاسی و امنیتی آمریکا برای یافتن و آزاد کردن باکلی و دیگر گروگان‌های آمریکایی (پیتر کیلبرن، بنجامین ویر، تری اندرسون، مارتین جنکو و دیوید جاکوبسن) ناکام ماند و با ناتوانی آمریکا در حل این مشکل و شکست سوریه در حل بحران، توجه مقامات آمریکایی به ایران جلب شد.

به‌ویژه اینکه اقدامات ایران در کمک به حل مشکل گروگان‌های هواپیمای «ایر وی» و « تی. دبلیو. ای» امری بود که نمی‌شد از آن چشم پوشید.»[6] و اینکه دولت ریگان و جمهوری‌خواهان درصدد بودند که مسئله‌ی گروگان‌گیری در لبنان و بحران ناشی از آن را هرچه سریع‌تر حل کنند تا افکار عمومی ایالات متحده را، که در آستانه‌ی انتخابات کنگره قرار گرفته بود، آرام گردانند.[2] اما آیا آزادی گروگان های آمریکایی بعنوان یک «دلیل یا پدیده قریب یا نزدیک» بدون توجه به «دلایل یا پدیده های دور»-که ما تنها به بخشی از آنها اشاره نمودیم- می تواند بار سنگین این ادعا را به دوش بکشد؟آیا اگر پروژه رابرت مک فارلین (Robert McFarlane؛ 13مین مشاور سابق امنیت ملی رئیس‌جمهور ایالات متحده آمریکا رونالد ریگان از ۱۹۸۳تا ۱۹۸۵ )همچون پروژه «هنری آلفرد کیسینجر » در نفوذ سیاسی به چین با کمک و نقش آفرینی «زائو انلای» و  «متقاعد کردن مائو زدونگ رهبر چین پیش می رفت و به نتایج مورد انتظار دست می یافت؛از آن به این سطح و محدود به این موضوع یاد می شد!!؟نگارنده با توجه به دلایل اشاره شده در مقدمه و  خاصه برنامه رانلد ویلسن ریگان  در تداوم « برنامه کلان حاکمیتی»نیکسون در قبال  اتحاد جماهیر شوروی-که در تمام دولتهای ایالات متحده بصورت ثابت تعقیب و دنبال می شود-  نیز از همان چارچوب نظری و مدل اعمالی «نفوذ و رخنه به چین» در این بررسی و مطالعه بهره می برم.

آزادسازی گروگان‌های آمریکایی یا رخنه به عمق«بلوک مقاومت»

انقلاب اسلامی در همان سالهای ابتدایی با استقرار نظام جمهوری اسلامی و استقرار نهادهای قانونی خود و نیز عبور از بحران های سیاسی و تهدیدات نرم و سخت،تحت یک سیاست مستقل مبتنی بر«آرمان‌گرایی-عملگرایانه امت‌محور» بجای«واقع گرایانه – ملت محور» به قدرت معنوی و گسترده ای در ملل مسلمان منطقه غرب آسیا دست یافته بود و یکی از منحصر به فردترین بلوک های مردمی را بر مبنای عنصر متغییر(جمعیت-مردم)ژئوپولتیک پایه گذاری نموده بود و این قدرت در این منطقه برای ایالات متحده یک تهدید راهبردی است و بنابراین ورود ایالات متحده از پنجره مذاکره با ایران نه به منظور داد و ستد و تقسیم قدرت در این منطقه بلکه «نفوذ و رخنه» برای تقلیل و کاستن از این قدرت معنوی در نگاه ملل مسلمان(عنصر متغییر ژئوپولتیک) این بلوک است.

جیمز بیل در کتاب «عقاب و شیر» هر چند به این قدرت اشاره می کنند اما از واقعیت این مذاکرات و ارتباط  با شفافیت سخن نمی گوید:«زمانی که از دیدگاه استراتژیک به نزدیک شدن آمریکا به ایران بنگریم، دلایل این اقدام را اجباری می‌یابیم. !!!عقاب آمریکا نمی‌توانست با شیر ایران که مقتدرترین نیرو در خلیج فارس بود، رابطه نداشته باشد.»[7] این پارادوکس در تفسیر این اقدام آمریکا برای نزدیک شدن به ایران با دلایل دیگری چون ارائه‌ی گزارش‌های غلط اطلاعاتی مبنی بر تزلزل موقعیت امام خمینی ، آمادگی شوروی برای بهره‌گیری از این فرصت، نگرانی از افزایش قدرت شوروی در منطقه‌ی خلیج فارس، ترس از صدور انقلاب اسلامی به کشورهای محافظه‌کار خلیج فارس به‌ویژه عربستان و تلاقی درخواست افزایش قیمت نفت از سوی ایران و آمریکا[8]خود را نشان می دهد و کاملا پیداست که همچون مدل چین در ادعای کاستن از"سلطه طلبی" مسکو در  منطقه آسیا و منطقه پاسیفیک که النهایه منجر به تقویت انحصاری جایگاه ایالات متحده در آن منطقه گردید؛ در این مورد نیز ضمن دستیابی به هدف ظاهری و ادعایی یعنی  آزادی گروگان‌های آمریکایی در قبال دادن تسلیحات نظامی به ایران[9]، به اهداف عالی و غایی خویش در بهبود روابط با لبنان[بدون حزب الله] و تقویت جایگاه آمریکا در منطقه غرب آسیا [10](حوزه بلوک مقاومت) دست یابد.

البته براساس نظر رئیس اسبق یکی از مراکز مطالعاتی و تحقیقاتی کشور ، دیدگاهی وجود دارد که ایالات متحده از همان آغاز تاثیر دومینویی انقلاب اسلامی در لبنان(1983) و تحت پوشش سفر وزیر خارجه آلمان غربی به ایران اولین تماس های غیرمستقیم  را برقرار نموده است و در سفر همان مقام ایرانی(در تماس با وزیر خارجه آلمان) به ژاپن به یک رابطه مستقیم مبدل شد!البته هستند افرادی که با پذیرش زمانی این بستر سازی ها آنرا فقط در پوشش معاملات پنهانی و خرید تجهیزات نظامی آمریکایی پیش از عملیات فاو محدود می کنند و نقطه جدی آغازین  را سه ماه پس از تصرف فاو و بدنبال سفر خاورمیانه ای جرج بوش پدر، معاون ریگان در آوریل 1986 با هدف بررسی راه‌های مقابله با نفوذ نظامی و سیاسی ایران در منطقه می دانند.[11]

اگرما این پوشش تصنعی و ظاهری چند لایه و پیچیده پیازی را همچون «دیپلماسی پینگ پنگ »که  تاریخ معاصر جهان بر مبنای همان و با کلید واژه ایران–کنترا(Iran Contra affair) نوشته شده است؛ را کنار بزنیم و فرای آزادسازی گروگان‌های آمریکایی در لبنان در قبال معامله تسلیحاتی با ایالات متحده آمریکا و اسرائیل از ۲۰ اوت ۱۹۸۵ تا ۴ مارس ۱۹۸۷ و پرداخت پول این تسلیحات به طور پنهانی به ضد انقلابیون نیکاراگوئه موسوم به کنترا به خوبی بنگیریم؛به سر نخ هایی از یک پروژه«نفوذ و رخنه» با الگو برداری از مدل نیکسون در ارتباط با چین دست می یابیم که با نام مشاورین امنیت ملی ریگان «رابرت مک فارلین»(Robert McFarlane October 17, 1983 December 4, 1985) و انتهایش با نام«کالین پاول»( November 23, 1987 January 20, 1989) در پذیرش قطعنامه 598شورای امنیت گره خورده است و براساس قرائن و مستندات موجود این پروژه هیچ گاه از دستور کار ایالات متحده خارج نشده و با فراز و نشیب ها و اندک اصلاحات اقتضایی در حال اجراست و ازینرو شناخت اجمالی ابعاد واهداف اصلی و یا به تعبیر سایت فارین پالیسی «ثانوی و بسیار بلندپروازانه‎تر»[12] این پروژه یک ضرورت تاریخی و بسیار فنی در تحلیل« برجام و پسابرجام در فرمول صلح جویانه ریگان- گورباچُف » - که موضوع اصلی این مقاله  است- می باشد.

3

اتحاد سیاسی با «رهبران میانهرو ایرانی» یا پروژه استحاله با «انقلاب در انقلاب»

از موضوعات قابل توجه در بررسی این پروژه این است که تا کنون همانند تعدادی از پرونده های ملی دیگر ،گزارش رسمی و مستند اجماعی وجود ندارد و اطلاعات موجود مبتنی بر تحلیل ها و مستندات ادعایی دو طرف مادون این مذاکرات است که حدود یکسال بطول انجامیده است!!! ما همانند عمده تحلیل گران سیاسی که از منظر روایتگری تاریخی به این موضوع مهم نگریسته اند؛نمی خواهیم بنگریم بلکه براساس مستندات موجود بدنبال بازنویسی «نقشه راه احتمالی تیم مذاکره کننده آمریکایی»برای اتحاد سیاسی با «رهبران میانه‎رو » یا پروژه استحاله با «انقلاب در انقلاب» هستیم .

بنابراین تا حد ممکن سعی نموده ایم از شیوه روایت گری تاریخی فاصله بگیریم و به خطوط اصلی و محورهای حرکتی  در این نقشه راه بپردازیم.این خطوط اصلی و محورهای حرکتی در قالب راهبرد اصلی،راهبرد پوششی، تاکتیک، ارزیابی ها و امکان سنجی های میدانی برای اجرای پروژه در میز مذاکرات و فرا مذاکرات، پیشنهادات تیم مذاکره کننده (چه باید کنید و چه نباید کنید!!!) عبارتند از:

- راهبرد اصلی

مهار دوگانه بلوک شرق و« بلوک در حال شکل گیری مقاومت »در چارچوب نظریه دومینو که طرح و طراحی مکانیزم پیاده سازی و عملیاتی آن بر عهده رابرت باد مک فارلین -مشاور امنیت ملی ریگان بوده است و حتی با روی کارآمدن جان پویندکستر(Admiral John Poindexter, Dec 4, 1985 Nov 25, 1986) متوقف نشده است.

- راهبرد پوششی

معرفی اتحاد جماهیر شوروی به عنوان دشمن مشترک ایران و ایالات متحده آمریکا.این راهبرد پوششی همانطور که در قسمت دوم این یادداشت(«دیپلماسی پینگ پنگ » و فرمول مصالحه جویانه«یک چین، ولی نه الان») بیان داشتیم ؛در طراحی مهار اتحاد جماهیر شوروری در چارچوب نظریه دومینو و ...با طرفیت جمهوری خلق چین طراحی شده و کارآمدی خود را به اثبات رسانده بود و با دستور کار قرار گرفتن مجدد آن در دولت دوم ریگان و با روی کارآمدن گورباچف،این راهبرد پوششی مجددا در دستور کار قرار گرفت.

با این تفاوت که هر چند  ایران احساس تهدید نسبت به تحرکات اتحاد جماهیر شوروی دارد اما خود ایران بجهت انقلاب اسلامی و بهرمندی از ایدئولوژی جهانشمول خود با خاصیت دومینویی نظم نوین جهانی،در یک سطح با شوروی و حتی تهدید نرم آن به مراتب بیشتر از شوروی تحلیل شده بود.

نقل است که در چارچوب همین  راهبرد پوششی مورد اشاره فردی بعنوانمنوچهر قربانی‌فر دلال اسلحه (جاسوس دو جانبه )بواسطه یک ایرانی مقیم پاریس با محسن کنگرلو مشاور نخست‌وزیر وقت مرتبط می شود و  نامه‌ای از طرف  او  به کنگرلو نوشته می‌شود. در این نامه قربانی‌فر می‌نویسد در جلسه‌ای در یکی از سران جمهوری‌خواه با حضور ریگان و بوش، بحثی شکل گرفته مبنی بر اینکه در صورت پیروزی عراق!!!، حمایت آمریکا از این کشور به سود شوروی‌ها خواهد بود!!! پس بهتر است از جنگ استفاده و به ایران کمک نماییم!!! تا در پیروزی آن سهیم باشیم!!!و بدین‌گونه رویداد مک فارلین با این نامه آغاز می‌شود!!![11]

- تاکتیک

درخواست میانجی گری(Mediation) برای آزادی گروگان های آمریکایی و معامله تسلیحاتی غیر مستفیم با ایران. طرح و طراحی مکانیزم پیاده سازی و عملیاتی« تبادل سلاح در برابر گروگان» بر عهده اولیور نورث بوده است و او  یک پای جلسات مربوط به مذاکرات جانبی و فرعی یعنی « تبادل سلاح در برابر گروگان» بر عهده داشته است .آنچه  که سخن از اطلاع مقامات عالی کشور از این مذاکرات به میان می آید تنها در همین سطح و تحت راهبرد پوششی صدرالاشاره است .

- ارزیابی ها و امکان سنجی های میدانی برای اجرای پروژه در میز مذاکرات و فرا مذاکرات

با رخنه طرف آمریکایی از منفذ «دیپلماسی میانجی گری» برای آزادی گروگان ها،آنچه در میز مذاکرات به منظور پیشبرد راهبرد اصلی در قدم اول واجد اهمیت بسیار است؛عبارت است از ارزیابی تیم مذاکراه کننده و راس این تیم و همچنین امکان سنجی  طرح موضوع اصلی و مشورت با سرتیم ایرانی برای چگونگی ادامه و امکان انتقال پیام به مقامات میانی و عالی ایران است.اقدامی که آمریکایی ها در میانجیگری چین بواسطه « زائو انلای » تجربه کاری ارزنده ای داشتند.

اعضای اصلی تیم مذاکراه کننده ظاهرا سه نفر هستند که از سرتیم آنها در اسناد طرف آمریکایی بدون اشاره به هیچ عنوان و اسم و فامیلی به«مشاور ارشد امور خارجی» یاد شده است و این اقدام خود محل تامل است.در ارزیابی کلی تیم مذاکره کننده طرف آمریکایی از این شخص اینگونه یاد شده است:«مذاکره کننده‏ای زیرک که آمادگی هدایت کردن ماجرا به عصر جدیدی از گشایش را دارد» قرائن بسیاری را می توان در چرایی این تحلیل و ارزیابی شخصیتی ارائه نمود:

الف:خوش بینی مفرط طرف مذاکره کننده ایرانی به طرف آمریکایی

مک فارلین  طی گزارشی پس از دیدار خصوصی با«مشاور ارشد امور خارجی» به مشاور امنیت ملی وقت می نویسد: «در مجموع جلسه مفیدی بود. مشخص کردم درباره ایران به دنبال روابطی مبتنی بر احترام متقابل بر حق حاکمیت، تمامیت ارضی و استقلال برای طرف مقابل هستیم»مک فارلین در یکی از گزارش های دیگر خود می‎نویسد: اما از تمایلِ[ «مشاور ارشد امور خارجی»]  صحبت‎ها، مصمم بودن، و بیانِ آگاهانه‎ی راه ممکن برای روابط همراه با همکاری پایدار، اعتقاد دارم بالاخره یک مقام ایرانی مناسب را یافته‎ایم، و این خوب است.

ب: اطهار طرف ایرانی به قدرتمند تر کردن هیات حاکمه کاخ سفید و تعهد به تلاش در این راستا.اولیور نورث –ناخدای دوم نیروی دریایی و عضو هیات آمریکایی- از «مشاور ارشد امور خارجی»  نقل می کند:«با حل این مشکل، ما شما را در کاخ سفید قدرتمندتر می‎کنیم. همان طوری که قول داده‎ایم، هر تلاشی که لازم باشد انجام خواهیم داد.»

ج:اعلام آمادگی به شنیدن تمام موضوع در تمام حوزه ها و امکان توافق در برخی از آنها. از «مشاور ارشد امور خارجی»  نقل می کند:«حاضریم در تمام حوزه‎ها، صحبت‎های شما را بشنویم. با اینکه می‎دانیم که در برخی از مسائل به توافق نمی‎رسیم، اما در برخی موضوعات به توافق خواهیم رسید»

د:پذیرش و باورمندی نسبت به« راهبرد پوششی» طرف آمریکایی

در مراحلی از مذاکرات آمریکایی‎ها، شوروی را به عنوان دشمن مشترک دو کشور معرفی کرده بودند و تیچر عضو هیات آمریکایی چکیده ای از تهدیدات نظامی  اتحاد جماهیر شوروی را علیه جمهوری اسلامی  به طرف ایرانی «مشاور ارشد امور خارجی» ارائه نموده بود.

هیات آمریکایی در جمع بندی و ارزیابی طرح این موضوع و واکنش مقام مسئول ایرانی از این عبارت استفاده نمودند که :« مشاور ارشد امور خارجی از اطلاعات تاکتیکی درباره نیروهای شوروی ابراز رضایت کرده بود».

در جای دیگر این آقای مشاور  با بیان جمله ای خوش باورانه مفرط خطاب به طرف آمریکایی که:«خوشحالم که بر حاکمیت مستقل ایران باور دارید!» در ارتباط با راهبرد پوششی،ضمن ابراز تمایل و گرایش مورد انتظار به طرف آمریکایی می گوید:« امیدواریم تمام حرکات آمریکا به سمت حمایت از این گفتگو باشد!» و در اعلام موضع نسبت به تهدیدات القایی طرف آمریکایی تحت راهبرد پوششی یاد شده می گوید:« اما حس می‎کنیم تمام دنیا به دنبال تضعیف‎مان است.

ما خطر [شوروی] را بیشتر از شما می‏دانیم. شما تهدید را به کمک تکنولوژی جدید ملاحظه می‏ کنید. ما آن را حس می‏‎کنیم، لمس می‎کنیم، می‎بینیم. خوابیدن کنار یک فیلی که زخمی کرده‏اید!!!، آسان نیست.»

- پیشنهادات تیم مذاکره کننده (چه باید کنید !و چه نباید کنید!)

این پیشنهادات طرف ایرانی اعم از تاکتیکی برای فریب طرف آمریکایی برای دسترسی به معوض آزادی گروگان های آمریکایی و  راهبردی برای جلب نظر طرف آمریکایی در راستای برنامه« اتحاد سیاسی با رهبران میانه‎رو ایرانی» است و این را با استناد به گزارش موجود قابل اثبات نیست و لازم است به گزارش های تفضیلی و طبقه بندی شده ایرانی دست پیدا کرد تا نتیجه قطعی آن را اعلام نمود. این پیشنهادات عبارت از:

الف:صبر استراتژیک و پیروزی استراتژیک

«مشاور ارشد امور خارجی» با برحذر داشتن طرف آمریکایی از تعجیل و انتظار غیرواقع گرایانه در سرعت عمل طرف ایرانی؛دو عنصر صبر و پیروزی را لازم و ملزوم هم معرفی و طرف آمریکایی را بصورت جدی به آن دعوت می کند.طول دوره مذاکرات و آنهم فقط برای مبادله گروگان ها و دریافت محموله های سفارشی سلاح-که ظرف یک ماه قابل عملیاتی شدن است- مبین توجه طرفین مذاکرات به این پیشنهاد است.

ب: محرمانه ماندن دیدارها و مباحثات اصلی

در گزارش ها بطور خاص از نگرانی تیم مذاکره کننده و هدایت کننده آنان  سخن به میان آورده شده است از اینکه اولا  با واکنش های مردمی مواجه بشود و ثانیا از سوی «افراد افراطی » برکنار شوند. همچنین هوارد تیچر –عضو شورای امنیت ملی ایالات متحده و منشی جلسه - در مصاحبه با فارین پالیسی می گوید : «مشاور ارشد امور خارجی»  نگران عواقب افشای مباحثات بود.

ج:حفظ «سرمایه های انسانی همسو» در برابر «جریان افراطی»

آمریکایی‎ها مدعی هستند «مشاور ارشد امور خارجی» به آنها گفته است: "روابط مان تاریک است. بسیار بد است. شاید دوست نداشته باشید بشنوید ولی صراحتاً باید به شما بگویم. ایرانی‎ها، افراد تُندی هستند. وی هشدار داد که مراقب باشند: « نمی‎خواهیم فردا سرنگون شویم. می‎خواهیم بر سر قدرت بمانیم و مشکلات فیمابین را حل کنیم»وی به آمریکایی‎ها یادآوری می‎کند که بسیاری از هم‎میهنانش آمریکا را "شیطان بزرگ" می‎دانند.

د: گام‏های مثبت پله به پله  و آماده کردن مردم ایران برای تغییر گام به گام

نورث از مک فارلین خواسته بود تا مذاکرات رو در رو با رئیس مجلس، نخست وزیر و رئیس جمهور ایران صورت گیرد. «مشاور ارشد امور خارجی»  در تیم مذاکره کننده ایرانی در پاسخ گفته بود« هنوز برای چنین اقدامی زود است»نورث پرسیده بود آیا انجام یک دیدار خصوصی میان آنها و مک فارلین ممکن است؟ «مشاور ارشد امور خارجی» گفته بود:«این مساله را منتقل خواهد کرد.» پس از انجام معامله «نیاز به گام‏های مثبتی بیشتری خواهد بود» و افزوده بود: «باید مردم را برای چنین تغییری آماده کنیم.

گام به گام. باید کشور را آماده کنیم. » و آنگاه  دیدار میان رهبران آمریکا و ایران در چهارچوب فوق انجام خواهد شد.اگر شما درباره حل مشکل جدی هستید، مطمئنم چنین سفرهای رسمی و دیدارهای سطح بالا رخ خواهند داد!!!

ه: «حفظ ضرب آهنگ دیپلماتیک »حول محور راهبرد پوششی و تاکتیک مذاکرات تسلیحاتی

از تحلیل فضای مذاکرات پیداست که تیم مذاکره کننده ایرانی به دنبال راه‎هایی برای نزدیک کردن دو طرف است و براساس راهبرد اصلی این همان چیزی بود که سران واشنگتن بدنبال آن بود ؛تداوم «ضرب آهنگ دیپلماتیک » برای نفوذ و رخنه اصلی.

4

اجرای پروژه داد و ستد سری

آنچه از قرائن امر پیداست «پروژه سری» پیش از 4دسامبر1985 تهیه و تدوین شده است و استعفای رابرت مک فارلین از سمت مشاور امنیت ملی ایالات متحده به بهانه وقت گذاشتن زمان بیشتر برای خانواده؛پوششی محتاطانه برای عدم انتساب اجرای این پروژه سری به دولت وقت است چراکه اولا در روز استعفای مک فارلین، اولیور نورث، دستیار نظامی NSC، طرح تاکتیکی این«پروژه سری»  که حول محور معامله تسلیحاتی است  را ارائه نموده بود ثانیا دو روز بعد در نشست ریگان با مشاورین خود در کاخ سفید حضور و تمام جوانب امر مورد بررسی  و تصویب قرار گرفته بود.

مذاکرات مقدماتی با سفر کاری کاملا محرمانه مک فارلین به انگلیس و دیدار احتمالی مشترک با منوچهر قربانی و نماینده یک کشور ثالث(که در تمام مذاکرات آتی بصورت پوششی یک نماینده داشته است) برگزار و ابعاد کار و شیوه های اجرایی «پروژه سری»  مورد بررسی قرار می گیرد و نتیجه این نشست در قالب اصلاحیه طرح مصوب از سوی جان پویندکستر مشاور امنیت ملی آمریکا در 7 ژانویه 1986 به ریگان پیشنهاد می گردد.در این طرح اصلاحیه  به پیشنهاد منوچهر قربانی فر (جاسوس دو جانبه) بجای مذاکره با «گروه های سیاسی ایرانی معتدل»( The "moderate" Iranian political group)،ایالات متحده با« اعضای معتدل دولت ایران»(" The" moderate" members of the Iranian government) مذاکره خواهد کرد. جان پویندکستر در متن این طرح اصلاحیه به برقراری این ارتباط بواسطه قربانی فر با جریان معتدل دقیقا اشاره نموده است[13].با تصویب این طرح اولین محموله های تسلیحاتی  در ماه بعد آن(فوریه) به طور مستقیم توسط ایالات متحده به ایران منتقل می شود.

آشکار است که در طول دوره زمانی ماه فوریه تا ماه مه مذاکراتی بین طرفین و راجع به دیگر مسائل کلان و کلی در میان بوده است.این موضوع در نوع واکنش های پس از ورود مک فارلین به ایران و گزارش های او به جان پویندکستر کاملا پیداست.

سرالدون گریفیث در کتاب خود« ایران پرتلاطم »پیرامون این امر می‌نویسد: سرهنگ نورث به همراه رئیس خود بادی مک فارلین(مشاورسابق امنیت ملی آمریکا) ، به قول یک دلال اسلحه‌ی ایرانی، منوچهر قربانی‌فر اعتماد کردند و با گذرنامه و نام جعلی راهی ایران شدند.

کنگرلو استفاده از گذرنامه‌ی ایرلندی و نام جعلی را طبق برنامه‌ی ایران می‌داند؛ چراکه «اگر با پاسپورت آمریکایی می‌آمدند از همان مقصد لو می‌رفتند».چهارم خرداد 1365 پرواز آمریکا با مسافران یاد شده  به زمین نشست. نمایندگان آمریکا به‌عنوان هدیه، کیکی[ به شکل کلید ] به‌مثابه‌ی «نشانه‌ای برای گشایش روابط »!!!و نیز یک قبضه تپانچه و یک جلد انجیل مقدس!!! با امضای یادگاری رونالد ریگان به همراه خود آوردند.

اما دستور داده می شود که « هدیه را نپذیریم و ملاقات ندهیم و مذاکره را در سطح [هیات سه نفره] مخفی نگه داریم و مذاکرات محدود به مسئله‌ی گروگان‌های آمریکایی!!! و دادن قطعات هاگ و چند قلم دیگر اسلحه باشد»!!! اما همچنانکه بیان داشتیم  آنها خواهان مذاکره در مسائل کلی و سیاسی بودند که  با درهای بسته ای برخلاف «مدل جمهوری خلق چین» مواجه می شوند.بنحوی که واکنش بادی مک فارلین را تحت راهبرد پوششی بر می نگیزد:««...من اگر رفته بودم روسیه پوست بخرم، گورباچف روزی سه‌ بار با من ملاقات می‌کرد.

شما چه‌جور آدم‌هایی هستید؟...»آمریکایی‌ها پنج روز در هتل آزادی به سر بردند و در نهایت ناکام به واشنگتن بازمی گردند.[ر.ک/11] در اینجا موضوع اصلی چگونگی افشای آن از طریق تنها بازمانده هواپیمای باری ساقط شده  برفراز نیکاراگوئه یا به وسیله روزنامه الشراع لبنان و آنهم  به واسطه  نامه منوچهر قربانی فر و سید مهدی هاشمی نیستیم.موضوع اصلی که مد نظر ماست عبارت است از دستور ،اقدام و مواضع امام خمینی(ره) در جریان ورود مک فارلین به ایران و بعد از آن می باشد.

اولین اقدام سخنان صریح  امام خمینی (ره) است که اصل آن معطوف به پاسخگویی به ادعاها و طرح و برنامه ریزی های مقامات ایالات متحده برای رابطه با ایران  است، که امام آنرا از تمام پیروزی ها بالاتر می دانند:«آنهایی که می‌گفتند ما چه می‌کنیم و قطع رابطه می‌کنیم و از این مسائل می‌گفتند، امروز معلوم شد که با عجز و ناله در پیشگاه این ملت آمده‌اند و می‌خواهند که رابطه برقرار کنند، می‌خواهند عذر تقصیر بخواهند و ملت ما قبول نمی‌کند. این یک مسئله است، مسأله‌ای است که از تمام پیروزی‌ها بالاتر است.رئیس آمریکا با آن همه به قول خودش جلال و جبروت، کسی را از مقامات عالی بفرستد به اینجا که با مقامات اینجا ملاقات کنند و هیچ یک از آنها حاضر به ملاقات نشود.

این مسأله بزرگی است که دنیا را منفجر کرده و باید هم بکند، مسأله مهم است. الان تسابق می‌کنند تمام کشورهای بزرگ برای رابطه پیدا کردن با ایران، این چی است؟ این افراد ایران است؟ این جمعیت کثیر ایران است؟ ایران جمعیتی ندارد در مقابل عالم. این ایمان جوان‌های ماست، این برکات رسول اکرم (ص) است، این برکات امام صادق (ع) است. این برکاتی است که چشم دنیا را خیره کرده است. اتفاق امروز یک چیز مهمی است.نه فقط او را، کرملین هم همین طور است، آنها هم مسابقه می‌کنند با آمریکا در رابطه با ایران.»

این سخنان با هدف قراردادن راهبردهای اصلی و پوششی این پروژه علاوه بر اینکه نشان می دهد که ایالات متحده در این طرح ریزی علیه جمهوری اسلامی دچار یک اشتباه محاسباتی سنگین  شده است بلکه  نشان می دهد؛ رهبری نظام جمهوری اسلامی و شخص رئیس جمهور وقت با هوشمندی تمام حافظ اصل«نه شرقی  و نه غربی ؛جمهوری اسلامی» می باشند و به هیچ بها و بهانه ای اجازه وارد آمدن کوچک ترین خدشه ای را بدان نمی دهند.

امام همچنین در ادامه با انتقاد شدید نسبت به ورود به حاشیه ها و تحت الشعاع قرار دادن این مسائل مهم مورد اشاره در بالا و اینکه الان زمان فریاد زدن بر سر آمریکاست ،دیگر موضوع مهم را خطاب به نخبگان سیاسی و ملت ایران بعنوان یک اصل متذکر می شوند:«در یک همچون مسأله مهمی که باید همه شما دست به هم بدهید و ثابت کنید به دنیا که ما وحدت داریم، وحدت ما اینطور شده است و در روزی که هفته وحدت است چرا شماها می‌خواهید تفرقه ایجاد کنید؟ چرا می‌خواهید بین سران کشور تفرقه ایجاد کنید؟ چرا می‌خواهید دو دستگی ایجاد کنید؟ ...امیدوارم که شما باز توجه کنید به مسائل، توجه کنید به دنیا، توجه کنید به خودتان، توجه کنید به قدرت خودتان. نشکنید این قدرت را، گرچه شماها نمی‌توانید، لیکن نباید یک همچو کاری در ایران بشود...شما هی تندرو و کندرو درست نکنید، دو دستگی ایجاد نکنید، این خلاف اسلام است، خلاف دیانت است، خلاف انصاف است، نکنید این کارها را».- این بخش از سخنان امام - که خطاب آن به بعض نمایندگان مجلس اما کلیت آن به تمام  ملت ایران و نه در آن زمان و بلکه در همه دوره های زمانی بعنوان یک نقشه راه استکبار ستیزانه است؛پیام های ذیل را در بر دارد:

1- در مقابله با استکبار جهانی و در راس آن ایالات متحده آمریکا همگان باید وحدت را به جهانیان نشان دهند

2- هر گونه اقدام تفرقه آمیز بین قوا و ایجاد دو دستگی در مقابله با استکبار جهانی و در راس آن ایالات متحده آمریکا مذموم است.

3- ایجاد دو دستگی (دو قطبی) در مقابله با استکبار جهانی و در راس آن ایالات متحده آمریکا جایز نیست و همه در ایران باید ید واحده در مسیر این مبارزه باشند.

4- دو قطبی اعتدالیون و افراطیون در ایران  جایز نیست و این اقدام خلاف موازین دینی است.

5-دو قطبی اعتدالیون و افراطیوندر ایران خواست دشمنان و در راس آنان شیطان بزرگ است.

ادامه دارد...

پاورقی

1-  تئوری دومینو(1950-1980) مبتنی بر این بود که اگر هر کشوری در هر نقطه از جهان تحت رخنه کمونیسم قرار بگیرد؛محیط پیرامونی خود را همانند یک دومینو تحت تاثیر قرار می دهد.

2-  فاطمه تفتیان ،نگاهی به تأثیرات و نتایج واقعه‌ی 13 آبان بر حزب‌الله لبنان.

3-  نهاد حشیشو، احزاب سیاسی لبنان، ترجمه‌ی سید حسین موسوی، تهران، مرکز مطالعات استراتژیک خاورمیانه، 1380، ص 47.نقل از فاطمه تفتیان،همان.

4- Tim Ito, Twenty Years of Anti-American Terror, Washingtonpost, April 30, 1999, http ://www. Washingtonpost.com/wp-srv/world/terror/overviewpage2.htm نقل از فاطمه تفتیان،همان..

5- Terrorist attacks on Americans, 1979-1988, Frontline, http://www.pbs.org/wgbh/pages/frontline/shows/ target /etc/cron.html. نقل از فاطمه تفتیان،همان

6-  همان

7- صادق سلیمی‌ بنی، تاکتیک چماق و شیرینی و فشار و دیپلماسی ایالات متحده در ماجرای ایران گیت، رواق اندیشه، آبان 1382، شماره‌ی 23، ص 65. نقل از فاطمه تفتیان،همان.

8- سلیمی بنی، همان، ص 63 تا 65. نقل از فاطمه تفتیان،همان.

9- با این ادعا که با توجه به وضعیت نامناسب ایران از نظر تأمین تسلیحات مورد نظر برای جنگ، به فکر معامله با ایران افتادند!!! (چارلز دبلیو کگلی، روابط بین‌المللی آمریکا پس از جنگ جهانی اول (1919-1999)، ترجمه‌ی اصغر دستمالچی، تهران، دفتر مطالعات سیاسی و بین‌المللی وزارت امور خارجه، ص 506.نقل از همان )

10-  Iran Contra affairs(1983- 1988), http://www.coldwar.org/articles/80s/IranContraAffair.asp

11-  محمد پورمحمد؛ ماجرای مک فارلین و ايران گيت؟ موضع حضرت امام(ره) چه بود؟  پژوهشگر تاریخ معاصر/برهان/۱۳۹۳

12-  آمریکایی‎ها که متشکل از اعضای ارشد شورای امنیت ملی این کشور بودند، در پشت این قضیه "به دنبال یک هدف ثانوی و بسیار بلندپروازانه‎تری بودند: دستیابی به یک اتحاد سیاسی جدی با «رهبران میانه‎رو ایرانی» که کشور را اداره می‎کنند، است.

13-Reagan, Ronald (1990), p. 516

انتهای پیام/

نظرات

دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط خبرگزاری گلستان ما در وب سایت منتشر خواهد شد

پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد

© کپی بخش یا کل هر کدام از مطالب گلستان ما با ذکر منبع امکان پذیر است.